من از نگاهاشون میفهمم ^__^
منو ﺧﯿﻠﯿﺎ ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺭﻥ ... !!!!!
ﻭﻟﯽ ﺧﺴﺘﻦ ﺣﺎﻝ ﻧﺪﺍﺭﻥ ﺑﮕﻦ ...
میفهمی خستن.....
من از نگــــــــــاهاشون میفهمماااااا
:)))
sheytoonbala |
من از نگاهاشون میفهمم ^__^منو ﺧﯿﻠﯿﺎ ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺭﻥ ... !!!!! ﻭﻟﯽ ﺧﺴﺘﻦ ﺣﺎﻝ ﻧﺪﺍﺭﻥ ﺑﮕﻦ ... میفهمی خستن..... من از نگــــــــــاهاشون میفهمماااااا :)))
مورد داشتیم ....مورد داشتیم ﺩﺧﺘﺮﻩ به ﭘﺴﺮ غریبه ﻣﯿﮕﻪ ﺩﺍﺩﺍﺷﯽ . . . . .
ﺍﻭﻧﻮقت ﺏ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﯿﮕﻪ ﻋﻦ عاﻗﺎ.... :|
خداحافظ امپراطور ...خداحافظ مرتضی ... خداحافظ پسر مهربون ... خداحافظ اسطوره ... می دونم اونجا حالت خوبتره ... می دونم از درد كشیدن راحت شدی ... می دونم الان دیگه راحت می خوابی ... می دونم اونجا رفیقات واقعی ترن ... تازه كنسرتات هم باناصر عبداللهی و ... براهه... مرتضی یه ایران واست نذر كردن كه بمونی ... آخه چرا اینهمه زود ؟اشك همه رو در آوردی ؟ اشكم بند نمیاد ... اسطوره معرفت ... اسطوره مهربونی تا ابد اسطوره می مونی... دوست داریم .... خداحافظ !
با حسیناز "یا حسین" تا " با حسین " فرسنگها فاصله است کوفیان نیز " یا حسین" گفتند ولی " با حسین " نماندند ...
نصف جهان را چه شده است...نصف جهان را چه شده است... زاینده رودش زنده نشد دخترکانش اسیر اسید جهالت می شوند... دیگه باور زنده به گور کردن دختران در دوران جاهلیت سخت نیست وقتی در عصر ما دخترانمان را ایستاده می سوزانند...
گل واژه هايي از زندگيگل واژه هايي از زندگي
جبران کردند …کوفه خشکسالی شده بود
دنیا نسبت به آخرتپیامبر اکـرم صلی الله علیه و آله: دنیا نسبت به آخرت چنــان است که انگشت را در آب دریا فرو بری ، این انگشت چقدر از آب دریا را همـراه می آورد؟ بحـار الانوار _ جلد 70 _ صفحـه 119
یا ابوالفضل (ع)تعریف میــکرد : همسرم توی حیــاط از روی ویلچر با صورت خورد زمیــن... بعد که من دویــدم و از روی زمیــن بلنــدش کردم دیــدم داره مثل ابـر بهار گریــه میکنه... با تعجب بهش گفتم حاجی شما توی ایـن سالهای مجروحیتت یــه بار آخ نگفتی چی شده؟! گفتش نمیدونستم زمیــن خوردن با صــورت اینـقدر درد داره ... . . . یا ابوالفضل (ع)
یا زیـــنبهر وقت سیلی خوردی بگو (یا زهرا)
خدایا خسته امخدایا خسته ام از بد بودن هایم،
دعای امروز پسراخدایا!! دوست دخترمون رو از دست پسران عزادار حسینی محفوظ بدار........ :| همه بگين آمــــــــــــــــــــــــــــين..!!
لبیك یا حسیـــــــــــــــن (ع)
☜ خــودمون آس ""
قاشق چیـست؟!؟!؟قاشق چیست..........؟؟؟؟؟ |=
عاقا چیکارشون میکنن ؟؟؟ =|یه سوال که چند وقته بد ذهنمو مشغول کرده! . . . . . . اما لامصبا تخم مرغا رو دیگه چه جوری کوچیکشون کردین؟؟؟
...................تو هند مراسم رنگ پاشی... تو مملکت منم اسید پاشی...
هــعی یادش بخیر ....ﯾﺎﺩﺵ ﺑﺨﯿﺮ ﯾﻪ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺑﺎ 200 ﺗﻮﻣﻨﯽ ﻣﯿﺮﻓﺘﯿﻢ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﺎ :D
ديالوگهاي ماندگاريكي از ماندگارترين ديالوگهاي مرحوم بروسلي : غـــــوووو داااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
ترجیح میدم...ترجیح میدم مجرد باشم و به همسر فکر کنم تا این که همسر داشته باشم و به مجردی فک کنم...!
به سلامتی پسری که...به سلامتی پسری که
اصن یه وضیدیدین بعضیها میشینن رو صندلی چرمی صدا میده بعد دوباره صداش رو در میآرن که بگن صدا از ما نبوده از صندلی بوده!!! فاجعه اونجاست که دیگه صداش درنیاد
دسته سوم خیلی الاغن:|اقایون وقتی یه خانم بهشون میگه سردمه به سه دسته تقسیم میشن:
بهترين لحظه هاي زندگياز غریبه ای توی خیابان چیزی میپرسی و او با لبخند و حوصله جوابت رامیدهد
وطنم پاره ی طنمتو خارج یه کارخونه دارو سازی بوده که گاهی خط تولید ایراد پیدا میکرده و بسته بندی خالی بیرون میداده ، بدون اینکه توش دارو بذاره و همینطور خالی میرفته تو بازار باعث شکایت مشتری ها میشده اومدن چند میلیون دلار هزینه کردن لیزر گذاشتن سر راه دستگاه که بسته بندی های خالی رو توسط یه ربات بر میداشته مشابه این مشکل تو ایران هم بوده میان 100 هزار تومن هزینه میکنن یه پنکه میذارن کنار راه دستگاه بسته بندی های خالی رو با باد پرت میکرده کنار
وطنم پاره ی طنم :)))
◀◀ﻟﻌﻨﺘﻤﺎﻥ میکنند▶▶ﻭﻗﺘﻲ ﮐﻪ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻨﺪ "ﻋﻠــﻲ(ﻉ)" ﻏﺮﻳﺐ ﺑﻮﺩ
بدون شرح!سیاه پوشیده بود، به جنگل آمد... من هم استوار بودم و تنومند! من راانتخاب کرد... دستی به تنه و شاخه هایم کشید، تبرش را در آورد و زدو زد... محکم و محکم تر… به خودم میبالیدم، دیگرنمیخواستم درخت باشم، آینده ی خوبی در انتظارم بود. میتوانستم یک قایق باشم، شاید هم چیز بهتری... درد ضربه هایش بیشتر می شد و من هم به امید روزهای بهتر توجهی به آن نمیکردم… اما ناگهان چشمش به درخت دیگری افتاد، شاید او تنومند تر بود، شاید هم نه! اما حداقل به نظر مرد تبر به دست آن درخت چوب بهتری داشت، شاید هم زود از من سیرشده بود و دیگر جلوه ی برایش نداشتم، مرا رها کرد با زخم هایم، واو را برد... من نه دیگر درخت بودم، نه تخته سیاه مدرسه، نه عصایی برای پیرمرد و نه قایق و... خشک شدم... میگویند این رسم شما انسانهاست، قبل از آن که مطمئن شوید انتخاب میکنید و وقتی با ضربه هایتان طرف مقابل را آزار می دهید او را به حال خودش رهامیکنید! ای انسان تا مطمئن نشدی تبر نزن! تا مطمئن نشدی، احساس نریز... دیگری زخمی می شود... خشک می شود!
|
|
[ طراح قالب : آوازک | Theme By : Avazak.ir ] |