بی مزه هم خودتونین :D
روزي جوانکي از شيخي پرسيد چرا انسانها اينقدر براي پول
همديگر را مي آزارند و به هم بدي ميكنند؟
شيخ قوطي كبريتي از جيب درآورد سه نخ كبريت را گرفت
و دو نخ آن را دوباره در قوطي نهاد آن يك نخ را نصف كرد
و با آن نصفه كه نوك تيزي داشت
لاي دندان خود را تميز كرد و گفت :
چه ميدانم !
:D
نظرات شما عزیزان:
عبضـــــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــی
=))
=))
mahdi
ساعت15:53---9 شهريور 1393
بپا شکرک نبندی اینقد با مزه ای
حواسمون هس=))
حواسمون هس=))